هر مردی باید موقع زدن ریشش این تمرین رو بکنه که اول اطراف رو بزنه و فقط قسمت‌های پروفسوری رو نگه داره. بعد توی آینه قیافه‌ش رو برانداز کنه، چند ثانیه زل بزنه تو چشم‌های خودش تا بهش یادآوری بشه که یه انسان تا چه مرحله‌ای از فرومایگی می‌تونه سقوط کنه، بعد هم اون چرک رو از دور دهنش بزدایه (کلمه رو) و به جرگه‌ی انسان‌ها برگرده.

بعد از ضربات پی‌درپی په‌نه‌په به پیکر طنز ایران، یه مدت فضای احیا و این‌ها آماده شده بود که سوری‌لند اومد و تیر خلاص رو زد.

آدرس موردعلاقه‌م که سال‌ها پیش جایی دیدم و مثل نقشی بر سنگ در خاطرم موند: نرسیده به بالاتر از روبه‌روی پارک ملت

  لطفاً به جای شعر و قصه‌های بچه‌گونه...

خط قرمز: شروع دوران مدرنیزاسیون در ایران

هفت مورد از دیدنی‌های آمریکا:

۱- قرار است یاسر و معین‌الدین، اعضای سابق بسیج دانشجویی، بعد از سال‌ها همدیگر را ببینند. آن‌ها در یک بار با هم قرار می‌گذارند.

۲- حجت، از اهالی مشهد، به دوستش که می‌خواهد برود ایران می‌گوید: «ئه، به سلامتی، چیز باشید، چی می‌گفتن؟» و وانمود می‌کند کلمه‌ی نائب‌الزیارة را بلد نیست.

۳- حجت خودش را دنیل معرفی می‌کند.

۴- یک حجت دیگر خودش را جکس معرفی می‌کند.

۵- سجاد به خانه‌ی یکی دیگر از بچه‌های بسیج دانشگاه یعنی میثم می‌رود و برای خانه‌ی او دربازکن شامپاین هدیه می‌برد.

۶- فرزام در چالوس متولد شده، بعداً که وضعشان بهتر شده به ساری رفته‌اند و چهار سال هم به خاطر قبولی در شریف در تهران زندگی کرده است. او سه چهار سالی در نیویورک درس خوانده و تازگی‌ها شغلی در کالیفرنیا پیدا کرده است. فرزام در شبکه‌های اجتماعی در معرفی خودش می‌نویسد: نیویورک -> کالیفرنیا.

۷- علی، یکی دیگر از اهالی ساری، خودش را ایتالیایی معرفی می‌کند.

 حالا که تب و تاب قضیه خوابیده خیلی دلم می‌خواد با مبدع مسابقه‌ی ماست‌خوری مناظره کنم.

 وقتی فهمیدم اون قضیه‌ی دنده‌ی مرلین منسون جزو عقاید افواهی آمریکایی‌ها بوده خیلی خورد تو ذوقم. از اول هم باید حدس می‌زدم ما توانایی تولید همچین چیزی رو نداریم.

 می‌چرخم و می‌رقصم و می‌نوشم از این‌جام

مرلین منسون

تقریباً می‌شه گفت من اولین اینفلوئنسر ایرانم.

سال اول دانشگاه است. پسر که به تازگی گواهینامه گرفته، ماشین پدرش را کش می‌رود و جایی در پسکوچه‌های اطراف دانشگاه منتظر دختر می‌ماند. دختر سوار ماشین می‌شود و راه می‌افتند. با صدای بلند با آهنگی هم‌خوانی می‌کنند که محتوایی دارد در این مایه‌ها که بیا با هم تمام حد و مرزها را رد کنیم، و در تمام مسیر با سرعتی کمی بالاتر از مجاز می‌رانند.

 - خفه شو.

- خفه شده‌ای.

- خفه شده بودی.

- خفه شده باشی.

- خفه می‌شدی.

- ...

انتزاعی‌ترین شکل فحاشی در زبان فارسی که توش با تغییر زمان فعل می‌شه حریف رو فتیله‌پیچ کرد.

نوشمک: عامل نود درصد ریزپلاستیک‌های موجود در بدن متولدان دهه‌ی شصت