paykado
ارسال گل به ایران با پیکادو
August 14, 2006

٭
۱- بابا، امشب خانه نیامد. من و مامان، نشستیم پای تلویزیون و فیلم نگاه کردیم. در فیلم، موجودات وحشتناکی بودند که کله‌ی هم را می‌بریدند و خیلی ترسناک بود. طوری که من توی خودم دستشویی کردم و مامان خیلی عصبانی شد و تلویزیون را خاموش کرد. بعد من را برد دستشویی و کارهایی کرد که می‌دانید. بعد من را به اتاقم برد و سعی کرد که من را بخواباند. وقتی که فکر کرد خوابم برده، برگشت به اتاقش؛ و من تا صبح خوابم نبرد، به‌خاطر گریه‌های مامان.


 
........................................................................................