٭
توی دبستان ما یه کمد جوایز بود که توش یه سری خطکش سهبعدی و مداد و این چیزا ریخته بودن. بالای کمد هم یه دوچرخه غلوزنجیر شده بود که جایزهی بزرگ محسوب میشد. بعد سیستم امتیازبندی این بود که دیگه نهایتِ موفقیتی که هر ثلث میتونستی به دست بیاری (یعنی معدل ۲۰) مثلاً ۱۰ امتیاز داشت، اون وقت امتیاز لازم برای بردن دوچرخه ۵۰ هزار بود. خلاصه اینطوری بود که اگه هر سه ثلث معدلت ۲۰ میشد، تهش یه خطکش سهبعدی میتونستی از کمد بگیری. اگر هم توی همهچیز (درس و ورزش و اخلاق و...) بالاترین امتیازها رو میآوردی و توی کل پنج سال تحصیلت پساندازشون میکردی، به یه مدادرنگی ۱۲ رنگ یا فوق فوقش ۲۴ رنگ یا همچین چیزی میرسیدی. یادمه اون موقع خیلی از این موضوع حرص میخوردم و فکر میکردم خدایا یعنی چه جور شقالقمری ممکنه اون دوچرخه رو نصیب کسی بکنه؟ چرا هیچ نظارتی روی این سیستم نیست؟ چون حتی اونهایی که تیزهوشان قبول شدن هم تهش یه کارت ۵۰ امتیازی گرفتن. یعنی باید ۱۰۰۰ بار تیزهوشان قبول میشدی تا دوچرخه رو ببری. الان که بزرگ شدم تازه میفهمم قضیه چی بوده و واقعاً خندهم میگیره. اولاً که طراح سیستم خیلی ساده دانشآموزها رو اسگل کرده بوده و در خفا نخودی میخندیده. بعد هم اون آدم نادانسته ذهن بچهها رو آمادهی پذیرش واقعیتهای تلخ طبقاتی/اقتصادی کرده بود که برای همین قضیه باید ازش توی منطقه تقدیر میشد.
12:33 PM